جواب معرکه
موضوع: دوبرادر
دو برادر به یک دریای خشک رسید خسته و کوفته بودند لب هایشان خشک و منتظر قطره آبی بودند یک کشتی و یک قایق در دریای خشک بودند که در آنها نه آدم و نه آب بودناگهان یکی از برادر ها یک اب کمی بر روی زمین پیدا کرد برادرش راصدا زد برادرش بی صبرانه می خواست آن آب را بنوشد ولی آن یکی برادرش نگذاشت که آب را بنوشد به برادرش گفت که چرا نمی گذاری آب را بنوشم جواب داد که تو اگر آب را بنوشید دیگر ماندن ما اینجا بی فایده می شود و باید دوباره راهمان را ادامه بدهیم گفتش پس چکار کنیم جواب داد من یک برگه کاغذی در جیبم دارم میتوانیم با آن قایقی کوچک بسازیم و آن را بر لب آب بگذاریم و آن را مشاهده کنیم که چطور می رود و می آید تا صبح شود صبح شد دو برادر از خواب بیدار شدند که ناگهان به فکر یکی از برادران رسید که قایق و کشتی را تکه تکه کنیم و با وسایلی که در کشتی و چوب ها وجود دارند خانه را با وسایل درست کنیم راستی وسایل آن چندانی نیستند ولی بهتر از هیچ است آن دو برادر خانه آسان را ساختند وقتی خانه آسان را ساخته اند و وارد آن شدند باران زد و آب هم برایشان فراهم شد و در کنار هم زندگی شادی دارند
نتیجه : هر جا که باشید در هر شرایطی که باشید خداوند شمارا فراموش نمیکند و با همین وسایل کم زندگی شادی داشته باشید قدر داشته هاتان را بدانید